بسم الله
مرد خطر میخواهد
آری
عشق بازی نیست ..
پ.ن ۱ :یا ابانا استغفرلنا
پ.ن ۲ :دلتنگ تو بودن عجب حال قشنگی است
بسم الله
مرد خطر میخواهد
آری
عشق بازی نیست ..
پ.ن ۱ :یا ابانا استغفرلنا
پ.ن ۲ :دلتنگ تو بودن عجب حال قشنگی است
بسم الله
داستان شمع و گل و پروانه کودکی هایم
داستان سوختگی های درجه یک تا سه بود
شمعی که فلسفه وجودش بر سوختن و نثار کردن بنا شده بود و این را سر نخ بیرون زده از عمق وجودش نشان میداد .
پروانه ای که عشق چنان واله و شیدا کرده بودش که دل داده بود به سوختن کنار معشوق
و گل .. امان از گل که در حسرت دلدادگی و فراق میسوخت . در اصل گل سوختنش نه با شعله بود که دود فراق خفه اش میکرد
و این سوختن قبل از شعله به خاکستر می نشاند وجود را .
تو قصه فراق از حضرت در راه همیشه دنبال نقش خودمم . دنبال ماموریت من تو این زمانه غفلت از غیبت . و حالا بعد از اینهمه سال خوب میدونم من نه اون پروانه ام که نزدیکی و شوق وصل سبب سوختنش هست ، من اون گلی ام که غم دوری داره خفه اش میکنه .
پ.ن ۱ : من دلم سوخته گفتم که بدانید فقط