دخمه

سَمتِ آتش ببری یا نبری ، خود دانی .......... من دلم سوخته ، گفتم که بدانید فقط

دخمه

سَمتِ آتش ببری یا نبری ، خود دانی .......... من دلم سوخته ، گفتم که بدانید فقط

دخمه یعنی داغگاه ، یعنی محل سوزاندن . به روایت امروز ،دخمه همان قبر است .
اینجا من تنها ، نبش قبر میکنم ، خودم را ... خاطراتم را ... حتی گاهی شما را
دخمه محل سکونت ارواح زندگان است .
اینجا مکانی است برای روضه خواندن و روضه شنیدن ، در کل بنده روضه خوان خوبی هستم از روضه های اهل بیت گرفته تا روضه های ... ، اگر به مذاق شما خوش نمی آید از همین ابتدا شما را به خیر و ما را به دیوانگی .
از همین ابتدا از لحن صریح و خشنم پوزش میخواهم ، باشد که در جوار شما اصلاح شوم .
در پایان " درست که اینجا مجهز به دوربین مدار بسته نیست ولی قطعا عالم محضر خداست "

پیوندها

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شب جمعه» ثبت شده است

۲۹
اسفند

بسم الله

(طولانی نویسی کردم . گفتم که اگه حسش نبود وقتتون رو هدر ندید )

۱۸
مهر

بسم الله

دو تا حوض از اشک تو چشماش

دو تا رود از سرچشمه اون حوضای پر اب

قاب گرفتن عکس یه حرم رو که سرخی پرچمش

رنگ غروب زده به این دریاچه های نمکی و 

کویر خشک گونه ها رو شالیزار کرده از امواج غم 

و موج موج حرارت دلش رو به بازی گرفته تو کنج این غربت جا موندگی 


پ.ن اول : حرارتاً قُلوبِ کل مومنِِ و مومنه .... هوای نوکرات و داری مگه نه ؟؟ هوای نوکرات و داری مگه نه ؟؟؟

پ.ن دوم: به سلیمان جهان از طرف مور سلام ..

پ.ن سوم: هر که دل آرام دید . از دلش ارام رفت

۱۸
مهر

بسم الله

امام حسن عسگری علیه السلام:

بهتر از زندگی چیزی است که چون آن را از دست دهی از "زندگی"بدت آید؛ 

و بدتر از مرگ چیزی است که چون بر تو فرود آید " مرگ "را دوست داشته باشی موسوعه السیره اهل بیت،ج۳۴،ص ۱۲۹


هدیه به همه انبیاءو اولیاء و صلحاءو شهدا و ارواح همه مومنین و مسلمین من الازل الی الابد بخوانید فاتحه مع السوره و الصوات

پ.ن اول : ما را به غم عشق همان عشق علاج است ..

پ.ن دوم : من حرم لازمم مرا دریاب 

پ.ن سوم : الهی رضا برضائک ، تسلیما لقضائک ، لا معبود سواک ، یا غیاث المستغیثین

۱۱
مهر

بسم الله

اینروزا همه دارن دنبال کوله پشتی سبک و کوچیک میگردن برای پیاده روی اربعین و من باز تو فکر کوله سنگینی هستم که هی داره سنگین و سنگین تر میشه و زمان به وقت رفتن نزدیک تر ...

یه جور غریبی ترس و وحشت از این بار کج و سنگین و از بانگ الرحیل که تو عالم پیچیده داره وجودم رو میخوره .

موهای سفید سرم زیاد شده و چیزی به رد کردن یه سال دیگه از عمرم و وارد ایستگاه جدید شدن نمونده .ساعت شنی داره دونه های آخر شن امسال رو هم برام معکوس میشمره و ساعت شنی عمرم افتاده تو سرازیری و سرعت ریزشش خیلی چشمگیره.

همیشه عاشق سفید شدن موهام بودم ، یه حس لذت بخش از بزرگ شدن برام داشت . از بچگی دلم میخواست تجربه اش کنم و حالا که این رنگ عوض کردن افتاده رو دور تند ضربان قلبم نامیزون شده و پای دلم لرزون .

امسال دارم یه جور دیگه به این فکر میکنم که اگه آخرین اربعین عمرم باشه چی ؟ اگه نشه برم و بمونم و این جا موندن برام ابدی بشه چی ؟؟؟

این شب جمعه دوست دارم برای خودم که تو مزار دنیا خوابیدم و راه خیلی طولانی ندارم تا به امر جنابشان بیدار بشم از خواب دنیا و کوبیده بشه پیشونیم به لحد روی صورتم، ازتون فاتحه بگیرم ..


پ.ن اول : هدیه به همه انبیاء و اولیاء وصلحاو شهدا و ارواح همه مومنین و مسلمین من الازل الی الابد بخوانید فاتحه مع السوره و الصلوات

پ.ن دوم : هدیه به ارواح همه زندگان گرفتار در بند دنیا هم جهت رفع امراض روحی و جسمی فاتحه ای قرائت بفرمایید .

پ.ن سوم :عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند /دردِ بی‌درمان‌شان را مرگ درمان می‌کند

پ.ن چهارم : یک کربلا بده اصلا بگو بمیر / یک کربلا به راه خدا بر من فقیر

۰۵
مهر

بسم الله

نقل امروز و دیروز و یه دهه و یه قرن نیست ، نقل هزاره و اندی پیشِ

البت توفیری هم نداره برا مثل منی که تا کارم تو هم نپیچه و کم نیارم وسط معرکه خبری از طالب بودن نیست .

مخلص کلام ، آدمیزاد تا کم نیاره تو نون و سفره و درد و بلا و پر گرفتاری به پرش نگیره حواسش پی گردو بازی ِولی همینکه اوس کریم فیتیله ابتلاء و کشید بالا هوارش بلند میشه که "یا مُنتقم .. اِنتَقِم " 

غافل از اینکه حضرتش که الهی هممون براش فدا بشیم تو همون هزاره و اندی گیر افتاده محض خاطر بی مقدارِ امثال من که هنوز تا اوقاتشون برا بازیای دنیا خط خطی نشه سراغش و نمیگیرن.

کجان اون جوونمردایی که کمر همت و ببندن و راه بیافتن برات دنیا رو بروبن از همه پست و پلشتیا ؟

کجان اونایی که صداشون نه برا گیر و گورای خودشون که برا صغیر و کبیر مظلوم یمن و فلسطین و کشمیر و میانمار و نیجریه و ...به هوار بلند بشه ؟

کجان اون لوطیایی که خونشون و تو مشتشون بگیرن و برات سینه سپر کنن و چشم ببندن رو همه ریاکاریای دنیا و بگن امر امر شماست ؟

کجان اونا کشته مرده هایی که با خونشون راه رو برات آب و جارو کنن و آیینه ببندن همه دنیا رو محض ظهورت ؟

کجان سربازایی از جنس سربازای خمینی تا به فرمان ولی بهر نبردی بی امان آماده باشن؟ 


پ.ن اول: اگر حجاب ظهورت وجود پست من است .. خدا کند که بمیرم ، چرا نمی ایی...

پ.ن دوم : اللهم اجعلنی من انصاره و اعوانه ، و ضابین عنه، والمسارعین الیه فی قضاء حوایجه، والممتثلین لاوامره، والمحامین عنه و السابقین الی ارادته و المستشهدین بین یدیه 

پ.ن سوم : هوایی رخ یوسف هوای کنعان است 

۳۰
شهریور

بسم الله

به رسم قدیم و به شرط حیات ان شاء الله اینجا تا آخر ماه صفر روضه برپاست .

صلی الله علی الباکین علی الحسین علیه السلام

 

تمام راه‌هایی که می‌شود فرزند پیغمبر از ان راه‌ها استفاده کند برای حفظ میراث عظیم اسلام که میراث جد او و پدر او و پیروان راستین آنهاست در زندگی سیدالشهداء محسوس است. از تبیین و انذار از تحرک تبلیغاتی، از بیدار کردن و حساس کردن وجدان‌های عناصر خاص همین خواص که ما تعبیر می‌کنیم در آن خطبه منا، اینها همه در طول زندگی سید‌الشهدا است. بعد هم ایستادگی در مقابل یک انحراف بزرگ، با قصد مجاهدت با جان نه اینکه امام حسین از سرنوشت این حرکت بی‌اطلاع بود. نه! اینها امام بودند. مسأله‌ی معرفت امام و علم امام و آگاهی وسیع امام بالاتر از این حرف‌هایی است که ما در ذهنمان می‌گنجد. بلکه به معنای ترسیم یک دستورالعمل می‌ایستد و تسلیم نمی‌شود. مردم را به یاری می‌طلبد، بعد هم وقتی یک عده‌ای پیدا می‌شوند که همان اهل کوفه باشند و اظهار می‌کنند که حاضر هستند در کنار آن بزرگوار در این راه قدم بگذارند، حضرت درخواست آنها را اجابت می‌کند و طرف آنها می‌رود. بعد هم در میانه‌ی راه پشیمان نمی‌شود. بیانات امام را که انسان نگاه می‌کند، می‌بیند حضرت عازم و جازم بوده است برای اینکه این کار را به پایان ببرد. این که در مقابله با حرکت انحرافی فوق‌العاده خطرناک آن روز، امام حسین (علیه السلام) می‌ایستد و این یک درس می‌شود.

بخشی از بیانات امام خامنه ای- ۱۴/۰۳/۹۰

۱۷
مرداد

بسم الله

حلوا شیرینی صاحبان عزاست به اهل قبور

این تنها شیرینی ضیافت مرگ عطر و طعمش دعاست .

این حرمتی هست که زنده ها به مرده هاشون میزارن و اجرش هم نزول صلوات و حمد و قل هو اللهِ...(دیالوگ ماندگار فیلم مادر علی حاتمی تو سکانس های پایانی)

هر وقت شروع میکنم به پخت یاد این دیالوگ میافتم و اینکه برا کیا دلم میخواد اینهفته شیرینی بفرستم .

اونموقع است که تسبیح و میگیرم دستم و شروع میکنم به هم زدن آرد و میخونم و میخونم و میخونم و ...

چقدر حس آرامش خوبی تو پختن حلوا هست ،انگار نزدیکم میکنه به عزیزایی که دور شدن ازم و دلتنگشون هستم .

انگار دارم آماده ضیافت و مهمونی میشم .


هدیه به همه انبیاء و اولیاء وصلحاو شهدا و ارواح همه مومنین من الازل الی الابد بخوانید فاتحه مع السوره و الصلوات