دخمه

سَمتِ آتش ببری یا نبری ، خود دانی .......... من دلم سوخته ، گفتم که بدانید فقط

دخمه

سَمتِ آتش ببری یا نبری ، خود دانی .......... من دلم سوخته ، گفتم که بدانید فقط

دخمه یعنی داغگاه ، یعنی محل سوزاندن . به روایت امروز ،دخمه همان قبر است .
اینجا من تنها ، نبش قبر میکنم ، خودم را ... خاطراتم را ... حتی گاهی شما را
دخمه محل سکونت ارواح زندگان است .
اینجا مکانی است برای روضه خواندن و روضه شنیدن ، در کل بنده روضه خوان خوبی هستم از روضه های اهل بیت گرفته تا روضه های ... ، اگر به مذاق شما خوش نمی آید از همین ابتدا شما را به خیر و ما را به دیوانگی .
از همین ابتدا از لحن صریح و خشنم پوزش میخواهم ، باشد که در جوار شما اصلاح شوم .
در پایان " درست که اینجا مجهز به دوربین مدار بسته نیست ولی قطعا عالم محضر خداست "

پیوندها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ادراک» ثبت شده است

۰۶
مرداد

بسم الله

اول وادی حیرانی آن است که ضمیری جز او نباشد و هر چه هست و نیست همه اوست 

حیرت از مقامات عالیه عرفان اسلامی است .بر خلاف آنچه در عرف به حیرت یاد میگردد و آن ظلالت و سرگردانی است ،در عرفان حیرت بدیهه ای است که بر قلب عارف وارد میشود و این نهایت معرفت او به ذات اقدس الهی است .

برخی حیرت را نهایت دین ورزی میدانند . در حدیث از قول حضرت محمد مصطفی (صلوات الله علیه) میخوانیم : اللهم زدنی تحیرا فیک

ابن عربی معتقد است عقل عاجز از ادراک ذات اقدس اله است و هر چه بیشتر در این وادی غور کند بیشتر به عجز خود پی خواهد برد و هر چه به این عجز بیشتر برسد در نتیجه حیرت او زیادتر خواهد شد . 

طلب حیرت طلب زیادتی معرفت قلبی انسان کامل و توالی تجلیات مختلفه است .

حیرت دست یافتن به ساحتی از معرفت است که تحقق همزمان ظاهر و باطن و کثرت و وحدت و اول و اخر را در خود دارد . 

در عرفان حیرت سرگردانی مطلبوب است . حیرت عارف از زیادت معرفت است که او را به تحیر کشانده و این ثمره شهود و شناخت ذات الهی است . 

 این گوشه ای از همان معرفتی است که حضرت مولا را چنان غرق میکند که فارغ از دنیای مادی شده و درد زخم و تیر را متوجه نمیشود . این همان معرفتی است که حضرت اباعبدالله را در کنار کوه جبل الرحمه در هنگام دعای عرفه آنطور واله و شیدا میکند که در پس مقام حیرت و فنا اشک از چشمان مبارکش به آنگونه سرازیر میشود . 

انسان کامل با هر پدیده ای و آیتی مسحور قدرت و عظمت پروردگار میشود و این حیرانی او را به ورطه فنا رهسپار خواهد کرد . 


پ.ن ۱ : باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی .... گر سوی مستان میروی ، مستانه شو ، مستانه شو