دخمه

سَمتِ آتش ببری یا نبری ، خود دانی .......... من دلم سوخته ، گفتم که بدانید فقط

دخمه

سَمتِ آتش ببری یا نبری ، خود دانی .......... من دلم سوخته ، گفتم که بدانید فقط

دخمه یعنی داغگاه ، یعنی محل سوزاندن . به روایت امروز ،دخمه همان قبر است .
اینجا من تنها ، نبش قبر میکنم ، خودم را ... خاطراتم را ... حتی گاهی شما را
دخمه محل سکونت ارواح زندگان است .
اینجا مکانی است برای روضه خواندن و روضه شنیدن ، در کل بنده روضه خوان خوبی هستم از روضه های اهل بیت گرفته تا روضه های ... ، اگر به مذاق شما خوش نمی آید از همین ابتدا شما را به خیر و ما را به دیوانگی .
از همین ابتدا از لحن صریح و خشنم پوزش میخواهم ، باشد که در جوار شما اصلاح شوم .
در پایان " درست که اینجا مجهز به دوربین مدار بسته نیست ولی قطعا عالم محضر خداست "

پیوندها

۱۹ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

۱۰
مرداد

بسم الله

بفرمایید روضه 

«و... اما حسین (ع)، نزدیک‌ترین، محبوب‌ترین و دوست داشتنی‌ترین هدیه را برای معاشقه با خدا برگزیده بود. شاید اندیشیده بود که خوبتر‌هایش را اول فدای معشوق کند و شاید این کلام علی اکبر (ع) دلش را آتش زده بود که: «یا ابة لا ابقانی الله بعدک طرفه عین.» «پدر جان! خدا پس از تو مرا به قدر چشم به هم زدنی زنده نگذارد. پدر جان! دنیای من آنی پس از تو دوام نیاورد. چشمهای من، جهان را پس از تو نبیند» 

۱۰
مرداد

بسم الله

قطار عمر لحظه ای از حرکت باز نمی ایستد و تا آنسوی کلمات و معنایی پیش خواهد رفت . 

این ما مسافران سواره بر قطار هستیم که هر یک در ایستگاهی مرکب را به مقصد وصل ترک میکنیم . 

آنها که شوق وصال بی تابشان کرده سر مست از نزدیکی ایستگاه مقصد و آنها که دارایی خود را در مبدا جا گذاشته اند و با فراموشی و دست خالی راهی شدند در اضطراب و دلهره چه خواهد شد ترس را هجی میکنند . 

خوشا انانکه برای رسیدن به وصل و مقصد دلدار خویش پرواز را به حرکت با قطار ترجیح داده اند و جان بر کف همچون شهاب های اسمانی با سرعت به سمت معشوق گسیل شدند . 


به رسم دیرین روزهای پنجشنبه اینجا مجلس فاتحه بر پاست هدیه به همه انبیاء و اولیا و صلحا و شهدا و همه ارواح مومنین من الازل الی الابد 

بخوانید فاتحه مع السوره و الصلوات 

۰۹
مرداد

بسم الله

خداوند عبادش را با "تار" و " تور " و "تیر" صید میکند ؛

تیر برای فراری ها ، 

تور برای متوسطین ،

تار و آواز ملکوتی برای مقربین .

حاج اقای دولابی (مصباح الهدی ۱۹۸)


پ.ن ۱: صدای تو را .. رنگ و بوی صدای تو را دوست دارم 

پ.ن ۲:عشق یعنی آن صدای سازها 

پ.ن ۳: ما را به جبر هم که شده سر به راه کن .... خیری ندیده ایم از این اختیارها

۰۸
مرداد

بسم الله 

عزیز پیرزنی بود باقد نهایت ۱۵۰ و با وزنی بین۴۰ تا ۴۵ کیلو با روسری سوزن زده زیر گلو بدون بیرون بودن یه خال از موهاش که با توجه به سن بالاش اتفاقا بیشترش سیاه بود . 

یه پیرزن با چروکای دل فریب که دوست داشتی مدام دستاش و بگیری و فرق بین چروک و رگ رو روی دستش کشف کنی .

تمام سالای عمرش رو بعد از بابا بزرگ به سفر بود البته جز ۵ ، ۶ سال پایانی که تنفسش سخت شده بود و دیگه نمیتونست تنها سفر کنه .

هر دفعه که پیشم می نشست و میدید کتابام جلوم ولو شده زودی میومد میگفت فاطمه، اون یکی ( همه دخترا از نظرش فاطمه بودن یا اون یکی که قطعا اسم شخص بود و یادش نمیومد)، یه دفتر و خودکارم بده به من .یه چیزایی باید بنویسم . 

گفتم سواد نداشت ؟ نگفتم . 

سواد نداشت . ولی عاشق نوشتن بود 

از کل علم و تکنولوزی اعداد رو تا ۵۰ و حروف الفبا رو نمیدونم تا کجا میتونست بنویسه و از خوندن کلا معاف بود .

اصرارش رو برای تثبیت علمش دوست داشتم . خسته نمیشد از این مدل نوشتنا  که همیشه همراه بود با خاطره بازی .

چقدر با دقت و اعتماد بنفس می نوشت .

تهش میگفت یادت باشه بهم سرمشق جدید بدی تا اینجا رو دیگه بلد شدم . 

اینهمه ذوق به نوشتن رو هیچ وقت نفهمیدم .

چرا اون که اینهمه امکان و نیاز برای نوشتن نداشت اینهمه علاقه داشت و ضرورت نوشتن رو میفهمید و من هنوز نمیفهمم ؟!

اینهمه به روز کردن دانسته ها و اینهمه اصرار برای عرضه نهایت توان و سوادش توی همه چیزی که از دنیای علم داشت .

قصه های عزیز ادامه داره ...

۰۷
مرداد

بسم الله

علاقه ام به انگور شاید بر میگرده به کودکی و نهالی که یه روز بابا توی پیت حلبی آورد  خونه و کاشت بالای سر بوته محمدی .

با هم بزرگ شدیم ولی اون علاقش به سرک کشیدن تو آسمون خیلی بیشتر از من بود و رفت تا پشت بوم و من ته تهش دستم به شاخه های یه کم بالاتر از طبقه اول هم رسید .

عاشق اون برگای نو رس بودم که بیشتر به فسفری میزد تا سبز ، و خراب اون دونه های مثل زبرجد که میچسبوندم به چشمم تا توش رو ببینم .عاشق اون ساقه های فر خورده که میتونست ساعت ها درگیرم کنه

شاید علاقم به موهای فر از همونجا شروع شد ، کی میدونه ؟!

خیلی از اون روزا میگذشت وقتی پام رسید به حرم مولا و وقتی وارد شدم دلیل عشق و علاقم رو فهمیدم .

بد مستی من قصه ی پر دنباله است      زیر سر باده ای صد و ده ساله است

فرشا طرح انگور ،ستونا ، نرده ها ، کاشی ها و در نهایت و فوق همه چیز خود ضریح مولا و اون ترمه جواهر دوزی با انگورای برجسنه از مروارید و یاقوت.

شاید حرم رو هندیا درست کردن برا همین همه جا طرح انگور داره آخه اونا تو خونه علمای خودشون انگور میزارن برا تزیین .

شایدم چون انگور تنها میوه ای هست که دور ریز نداره ، برگاش ، شاخه هاش ، غوره اش ، میوه اش و حتی در نهایت میوه های رو به خشک شدنش میشن مویز و کشمش حتی چوب خشک ساقه هاش رو میسوزونن و از دود و غبارش برای بیماری چشم استفاده میکنن.

شاید یه کم شاعرانه نگاه کنیم بگیم چون حرم ساقی کوثر هست پر از انگوره

کسی چه میدونه شاید همه اینا با هم بهتر باشه

حتی شاید چون مولا خودشون انگور خیلی دوست داشتن و حتی غذاشون سرکه بوده .

شاید خیلی چیزای دیگه هم پشت این جریان باشه ولی بخوام بگذرم از همه اینا باید اینجوری بگم

حک شد انگور به قاموس ضریحت یعنی       حرمت قد همه باده خوران مِی دارد

*********

    در معطل شدن بوسه به انگور ضریح       لذتی هست که در سجده طولانی نیست


پ.ن 1 :خونه پدری برام با انگور همیشه تصویر شده .

پ.ن 2 : از بس که می ام خورانده ای دوش/خونم همه اوست، دارمت دوست

          خونم می و دل سبوی عشق است / تا می به سبوست دارمت دوست

۰۶
مرداد

بسم الله

اول وادی حیرانی آن است که ضمیری جز او نباشد و هر چه هست و نیست همه اوست 

حیرت از مقامات عالیه عرفان اسلامی است .بر خلاف آنچه در عرف به حیرت یاد میگردد و آن ظلالت و سرگردانی است ،در عرفان حیرت بدیهه ای است که بر قلب عارف وارد میشود و این نهایت معرفت او به ذات اقدس الهی است .

برخی حیرت را نهایت دین ورزی میدانند . در حدیث از قول حضرت محمد مصطفی (صلوات الله علیه) میخوانیم : اللهم زدنی تحیرا فیک

ابن عربی معتقد است عقل عاجز از ادراک ذات اقدس اله است و هر چه بیشتر در این وادی غور کند بیشتر به عجز خود پی خواهد برد و هر چه به این عجز بیشتر برسد در نتیجه حیرت او زیادتر خواهد شد . 

طلب حیرت طلب زیادتی معرفت قلبی انسان کامل و توالی تجلیات مختلفه است .

حیرت دست یافتن به ساحتی از معرفت است که تحقق همزمان ظاهر و باطن و کثرت و وحدت و اول و اخر را در خود دارد . 

در عرفان حیرت سرگردانی مطلبوب است . حیرت عارف از زیادت معرفت است که او را به تحیر کشانده و این ثمره شهود و شناخت ذات الهی است . 

 این گوشه ای از همان معرفتی است که حضرت مولا را چنان غرق میکند که فارغ از دنیای مادی شده و درد زخم و تیر را متوجه نمیشود . این همان معرفتی است که حضرت اباعبدالله را در کنار کوه جبل الرحمه در هنگام دعای عرفه آنطور واله و شیدا میکند که در پس مقام حیرت و فنا اشک از چشمان مبارکش به آنگونه سرازیر میشود . 

انسان کامل با هر پدیده ای و آیتی مسحور قدرت و عظمت پروردگار میشود و این حیرانی او را به ورطه فنا رهسپار خواهد کرد . 


پ.ن ۱ : باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی .... گر سوی مستان میروی ، مستانه شو ، مستانه شو 


۰۵
مرداد

بسم الله

سودای صیاد صید است و سودای صید رهایی

در نظام علی و معلولی عالم شاید چنین باشد اما در وادی عاشقی 

صید در پی اسارت است و صیاد در پی شکار 

رابطه ما با اولیاء خدا اگر از نوع عاشقی نباشه هر روز بیشتر از دیروز خودمون رو تو دام میبینیم و در پی رهایی از حصار .

همیشه برام عجیب بوده که چطور آقای فلانی شاگرد ایت الله فلانی میتونه بعد از اینهمه سال یهو بزنه به خاکی و گرد و خاکش یه دنیایی رو بگیره . 

تو این ارتباط تونستم هضمش کنم . 

خیلی وقتا شاگردی کردنامون از جنس دست و پا  زدن برای رهایی از حصار هست و سالها خودمون رو اشتباهی به در و دیوار قفس کوبیدیم و بر عکس فکر کردیم داریم نفس و به بند میکشیم . چون اونی که تو لحظه اول چشممون رو گرفته  زرق و برق طعمه بوده و منفعت نفس ،غافل از اینکه "او میکشد قلاب را"

و نهایتش نعمت به رومون قطع میشه و افسار نفسمون و رها میکنن تا با سرکشی خودمون و تباه کنیم . 

جنس هدایت خدا از جنس اجبار نیست و این فوق کرامت است که خدا برای ما بنده ها تفویض کرده .


پ.ن ۱: اللهم اغفر لی الذبوب التی تغیر النعم 

پ.ن ۲:االهی بقدرتک علیَّ تُب عَلَیَّ، و بحلمک عَنّی اَعفُ عنّی ، و بعلمک بی اِرفَق بی 

پ.ن ۳ : قل اعوذ من نفسی 

۰۵
مرداد

بسم الله

راستش خیلی عنوان و مطلب اینجا هست که به صورت پیش نویس ذخیره شده تا به وقتش اجازه انتشار پیدا کنه ولی خب این حرفای وزیر بهداشت که خدا از غرض ایشون بهتر از ما خبر داره باعث شد تا یه حدیث در مورد گریه بشه پست  شروع مطالب وبلاگ . 

امام صادق علیه السلام میفرمایند :

هر کس از غم و اندوه مصیبتی بر جان خویش ترسید ،اشک بریزد،چه را که آن تسکین غم اوست .(ابن بابویه ،بی تا،الف،جلد ۱ ،ص۱۸۷)


پ.ن ۱ : ای که دم میزنی از عشق حسین بن علی(ع).... آنچنان باش که ارباب جوابت نکند 

پ.ن ۲ : عقیده همه یاران به اتفاق این است .... که اشک شور به یاد حسین(ع) شیرین است 

پ.ن ۳  : از گریه برای تو خوشم می آید .... صلی الله علی الباکین علی الحسین

۰۱
مرداد

بسم الله 
توجه 📣📣توجه
به زودی در این مکان یک پست میروید .
پ.ن : گفتم هر روز قدم رنجه میکنید و تشریف میارید از اینجا رد میشید دست خالی نرید و در جریان باشید که قراره در آینده نزدیک با چی مواجه بشید
پ.ن دوم: صرفا جهت خالی نبودن عریضه