دخمه

سَمتِ آتش ببری یا نبری ، خود دانی .......... من دلم سوخته ، گفتم که بدانید فقط

دخمه

سَمتِ آتش ببری یا نبری ، خود دانی .......... من دلم سوخته ، گفتم که بدانید فقط

دخمه یعنی داغگاه ، یعنی محل سوزاندن . به روایت امروز ،دخمه همان قبر است .
اینجا من تنها ، نبش قبر میکنم ، خودم را ... خاطراتم را ... حتی گاهی شما را
دخمه محل سکونت ارواح زندگان است .
اینجا مکانی است برای روضه خواندن و روضه شنیدن ، در کل بنده روضه خوان خوبی هستم از روضه های اهل بیت گرفته تا روضه های ... ، اگر به مذاق شما خوش نمی آید از همین ابتدا شما را به خیر و ما را به دیوانگی .
از همین ابتدا از لحن صریح و خشنم پوزش میخواهم ، باشد که در جوار شما اصلاح شوم .
در پایان " درست که اینجا مجهز به دوربین مدار بسته نیست ولی قطعا عالم محضر خداست "

پیوندها

یتیم خانه دنیا

جمعه, ۳ آبان ۱۳۹۸، ۰۶:۱۲ ب.ظ

بسم الله

مرد خطر میخواهد 

آری 

عشق بازی نیست ..


پ.ن ۱ :یا ابانا استغفرلنا 

پ.ن ۲ :دلتنگ تو بودن عجب حال قشنگی است 

  • ارمیا

امام زمان

ظهور

غیبت

نظرات  (۵)

  • اشکان ارشادی
  • سلام 

    ببخشید این پست رو لطفا برای من شرح بیان کنید.

    الان این پست فقط دو جمله بیشتر نیست و واقعا منظور مشخص نیست. البته اگر صلاح میدانید شرحی به آن اضافه کنید تا فهم آن روان بشه.

    پاسخ:
    سلام و رحمت
    بله یک مینیمال کوتاه هست 
    برای من مصداق یک شخص منتظر هست و جدی بودن امر انتظار .
    برای اینکه بتونیم خودمون رو عاشق و اهل فرج معرفی کنییم صرفا به زبون آوردن نیست بلکه باید براش زحمت بکییم و سختی های زیاد رو متحمل بشیم.
  • آقای گوارا
  • ما یقین داریم آن سوی افق مردی هست ،

    مرد اگر هست بدانید که ناوردی هست ...

    پاسخ:
    سلام و رحمت
    یقین داریم ..‌
  • میرزا مهدی
  • سلام

    الهم عجّل لولیک الفرج

    پاسخ:
    سلام و رحمت
    آمین به برکت صلوات بر محمد و ال محمد

    سلام. با عرض معذرت یه تدخل و تصرفی کوچک در متن شما آوردم:

     

    بسم الله

     

    خطــــــــر ،مــــــــــــــــرد می خواهد

     

    آری

    کار بازی نیست(عشق بازی اتفاقا مرد مرد می خواهد...)

     

    عشقبازی کار بازی نیست ای دل ســر ببــاز

    زان که گوی عشق نتوان زد به چوگان هوس

     

     

    تقدیم به شما:

    ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس

    بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس

    منزل سلمی که بادش هر دم از ما صد سلام

    پرصدای ساربانان بینی و بانگ جرس

    محمل جانان ببوس آن گه به زاری عرضه دار

    کز فراقت سوختم ای مهربان فریاد رس

    من که قول ناصحان را خواندمی قول رباب

    گوشمالی دیدم از هجران که اینم پند بس

    عشرت شبگیر کن می نوش کاندر راه عشق

    شبروان را آشنایی‌هاست با میر عسس

    عشقبازی کار بازی نیست ای دل سر بباز

    زان که گوی عشق نتوان زد به چوگان هوس

    دل به رغبت می‌سپارد جان به چشم مست یار

    گر چه هشیاران ندادند اختیار خود به کس

    طوطیان در شکرستان کامرانی می‌کنند

    و از تحسر دست بر سر می‌زند مسکین مگس

    نام حافظ گر برآید بر زبان کلک دوست

    از جناب حضرت شاهم بس است این ملتمس

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">